loading...
تازه یاب مطالب تفریحی
mohammad بازدید : 172 سه شنبه 16 تیر 1394 نظرات (0)
گنجور » مولوی » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو. من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت. سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو. قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد. در ره دل چه لطیف ...
ابوسعید ابوالخیر (رباعیات) - ویکی‌نبشته
2 ژوئن 2015 ... تا درد رسید چشم خونخوار ترا, خواهم که کشد جان من آزار ترا. یا رب که ز چشم ... خانه فروش دل ما. رمزی که مقدسان ازو محرومند, عشق تو مر او گفت به گوش دل ما ...
اونیکه دل می شکنه می خوام بره جهنم
به بعضیام باید گفت:تودلت چند دست مبل داری که هرروز یک نفر به دلت میشینه! به بعضیام باید گفت:اونی که شما اسمشوتو گوشیت،عشقم،سیو کردی. ما لوستر سیو ...
حرف دل را به تو خواهم گفت ! به تو که جنست از خداست؛کافیست مرا باور ...
حرف دل را به تو خواهم گفت ! به تو که جنست از خداست؛کافیست مرا باور کنی... فروشگاه پونی ها · تست قالب ها · فقط جلسا · پروپوزال مدیریت · روانشناسی موفقیت و  ...
آذر 1388 - ಌ کتاب دل را با تو ورق خواهم زد ಌ
او با تبسمی گفت: ای یار دل شکسته. این شرم سرخ عشق است بر گونه ام نشسته. پرورده جانم از عشق در دامن بهاران. در هر نسیم عاشق دل داده ام فراوان. دل خسته ام ز غربت بی ...
شماره ٥٣١: در دل تنگم خموشي ميکند انبار حرف - نوسخن
در دل تنگم خموشي ميکند انبار حرف. محرمي کو تا بگويم اندک از بسيار حرف. حرفهاي پخته سنجيده دارم در درون. گر بنطق آيم توانم گفت صد طومار حرف. محرمي خواهم که ...
ديوان اوحدي مراغي - رباعيات - قسمت دوم - نوسخن
صد پي بلب آمد از دلم خون، ليکن. از بيم رخ تو بر ... زين بيش مکن جور و ستم، گفت: به چشم. گفتم که: مگوي راز ... در گوش لب تو يک سخن خواهم گفت. گر بشنود ار نه من ...
مختار نامه عطار - باب بيست و ششم - در صفت گريستن - نوسخن
چون جان و دلم ز سير، چون برق شدند. مستغرق او، ز پاي تا ... اي کاش که گر تشنگي دل ننشست. چشمي بودي که سير .... دل گفت که با اشک روان خواهم شد. زين گونه که اين ...
مختار نامه عطار - باب چهل و پنجم - در معانيي که تعلق به گل دارد - نوسخن
گل گفت: چو نيست هفته اي روي نشست. از کم عمري پشت اميدم بشکست. هر چند چو آتشم بدين سيرآبي. برخاک فتاده مي روم باد به دست. گل گفت ز تف دل عرق خواهم کرد.
شعر تو را خواهم گفت ... - برای تو می نويسم هميشه ... همسر خوبم
شعر تو را خواهم گفت ... نویسنده : زوج عاشق - ساعت ... داری کجاها می کشی، باز این دل دربه درو. قشنگ مهربون من، اینجوری ... از ته دل می خوام تو رو. وقتی می گم بمون، بمون.
دلـــــــم بشکنه حرفــــــی نیست
دلـــــــم بشکنه حرفــــــی نیست ♥♥♥ - جملــــــه های تلــــخ دل شکســـــتم. ... با تو خواهم گفت بر من چه گذشته است رفيق. که دگر فرصت ديدار شما، نيست مرا. نوبت من چو ...
خواستگارم گفت شما را به عشقت معرفی خواهم کرد!! | گروه اینترنتی ...
11 ژوئن 2014 ... خواستگارم گفت شما را به عشقت معرفی خواهم کرد!! نویسنده: .... بمن میگه نذار این ماجرای من و تو تموم بشه و تا اخر حسرتش به دل هردومون بمونه!!! راستش ...
نوشته های به ثبت نرسیده ی دلم - Esfahan, Iran - گالری هنری ...
نوشته های به ثبت نرسیده ی دلم ، Esfahan, Iran . ۱۹.۳۳۲‏ ... ' چون خيال تو درآيد به دلم رقص کنان چه خيالات دگر مست درآيد ... داستان عشق تو را به کوچه خواهمگفت.
خسته - فروغ فرخزاد
15 آوريل 2009 ... بر حسرت دل دگر نیفزایم. آسایش بیکرانه می خواهم. پا بر سر دل نهاده می گویم. بگذشتن از ... هرجا که نشست بی تامل گفت: (او یک زن ساده لوح عادی بود).
تو را تا اوج می خواهم...
بی آن که بدانی دوستت خواهم داشت... بی آن که بگویم درد دل خواهم گفت... بی هیچ گمانی گوش خواهم داد... بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست،. بی آن که حس کنی.
می خوام رها باشم
قصه هاسازکنم گره ازابروي هرغمزده اي درجهان بازکنم من به خود ميگويم اگرآمدآن شخص من به او خواهم گفت,آنچه درمحبس دل زندانيست من به او خواهم گفت,تاابددردل من مهمانيست
پلکان واژه ها - خاطرش را عجیب می خواهم!
باغ ممنوع سیب می خواهم! / تا بفهمند نازنین منی، قد زلفت رقیب می خواهم! / مادرم گفت: دل نبند و برو، هرکجا روی نازنینی هست/ آه مادر، دلم زدستم رفت، ختم امن یجیب می خواهم!
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت وز بستر عافیت برون - کلوب
22 آگوست 2014 ... وز بستر عافیت برون خواهم خفت باور نکنی خیال خود را بفرست تا در نگرد که بی‌تو چون خواهم خفت نی قصه‌ی آن شمع چگل بتوان گفت نی حال دل ...
تیر ۱۳۹۰ - به افتاب سلامی دوباره خواهم داد
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو. من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو. قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد در ره دل چه لطیف ...
قایقی خواهم ساخت بادبانش همه عشق
30 مه 2014 ... درنبودت مهتاب دلم بيقرارت بود وخورشيددلم بيقرارتر ... دل وجان را به تمنای تو ای دوست ،فدا خواهم کرد ... از تو خواهم گفت ،از لحظات با تو بودن.
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 377
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 10
  • آی پی امروز : 56
  • آی پی دیروز : 68
  • بازدید امروز : 70
  • باردید دیروز : 100
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 361
  • بازدید ماه : 361
  • بازدید سال : 34,159
  • بازدید کلی : 535,883